صفحه شخصی سمیرا محمدی   
 
نام و نام خانوادگی: سمیرا محمدی
استان: کرمانشاه
رشته: کارشناسی عمومی
شغل:  مهندس کامپیوتر - نرم افزار
تاریخ عضویت:  1389/01/22
 روزنوشت ها    
 

 خوش شانسی یا بد شانسی بخش عمومی

8

از روی بد شانسی است یا خوش شانسی؟






در روزگاری کهن پیرمردی روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت .



روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند :


عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد !
روستا زاده پیر در جواب گفت :


از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام ؟


و همسایه ها با تعجب گفتند ؟ خب معلومه که این از بد شانسی است !




هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت .



این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند : عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت همراه بیست اسب


دیگر به خانه برگشت .



پیرمرد بار دیگر گفت : از کجا میدانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام ؟


فردای آنروز پسر پیرمرد حین سواری در میان اسبهای وحشی زمین خورد و پایش شکست .




همسایه ها بار دیگر آمدند :

عجب شانس بدی .


کشاورز پیر گفت : از کجا میدانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام ؟


چند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند : خوب معلومه که از بد شانسی تو بوده پیرمرد کودن!


چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدن و تمام جوانان سالم را برای جنگ در



سرزمین دور دستی با خود بردند . پسر کشاورزپیر بخاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد .




همسایه ها برای تبریک به خانه پیرمرد آمدند :

عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد و کشاورز پیر گفت : (( از کجا میدانید که ....؟ ))
چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390 ساعت 09:06  
 نظرات    
 
یحیی بهمنی 19:38 چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390
0
 یحیی  بهمنی
قدیمی، ولی زیبا بود. ممنون
جواد عزیزی اجیرلو 20:24 چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390
3
 جواد عزیزی اجیرلو
خیلی با حال بود
فریبا تنهایی 08:06 پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390
0
 فریبا تنهایی
جالب بود.مرسی
روح اله حیدری 08:18 پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390
5
 روح اله حیدری
واقعا همینه اتفاقاتی که توی زندگیمون میفته حالا چقدر خوب باشه یا بد معلوم نیست که از خوش شانسیه یا بد شانسی !
ممنون
محمد مهدی مدرس نیا 08:55 پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390
1
 محمد مهدی مدرس نیا
واقعا همینطوره .ما از تقدیر بیخبریم و همواره عجول
محمد جعفری 10:01 پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390
0
 محمد جعفری
خیلی جالب بود مطمئنا هر اتفاقی حکمتی دارد و خیری
علیرضا ربانی فر 12:24 شنبه 31 اردیبهشت 1390
7
 علیرضا ربانی فر
درسته بعضی وقتها در زندگی اتفاقاتی می افتد که خیر یا شر بودن آنها در آینده مشخص می شود
رسول والی 17:47 شنبه 31 اردیبهشت 1390
0
 رسول والی
فوق العاده بود!!!
مژگان فدایی 19:19 شنبه 31 اردیبهشت 1390
7
 مژگان  فدایی
جالب بود,درحقیقت عمل چیزی به نام شانس وجود نداره چون دنیا بانظم پیش میره وهر عملی عکس العملی داردوهر رویدادی بادلیل معینی اتفاق می افته اما شانس آوردن یعنی رویدادی که بطور اتفاقی وبدون دلیل پیش اومده ویانتیجه عملی در تضاد با نتیجه ای بوده که باید اتفاق می افتاده واین یعنی بی نظمی در عالم هستی درصورتی که نظم در عالم از ویژگی های یک خالق تواناست.
باسپاس
روح اله حیدری 21:23 شنبه 31 اردیبهشت 1390
2
 روح اله حیدری
بنده این رو هم اضافه کنم طبق گفته خانم فدایی به شانس اعتقاد ندارم، و اینکه میگن سرنوشت فلانی اینجوری نوشته شده بود هم اعتقادی ندارم .
باید گفت عـــــــــــــقل نوشت، نه سرنوشت
حامد حقی 21:59 دوشنبه 7 فروردین 1391
0
 حامد حقی
بسیار عالی بود.سپاسگزارم.باید از این ها درس گرفت.یاحق